تولد يك سالگي عزيزترين فرشته دنياااااااااا
پسرم تولد تولد تولدت مبارك...........
کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:
می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید، اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟
خداوند پاسخ داد: در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد
اما کودک هنوزاطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه،گفت : اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند.
خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود
کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟...
خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشتهّ تو، زیباترین و شیرینترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.
کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟
اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی.
کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟
فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود .
کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود.
خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه دربارهّ من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت،گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود
در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد.
کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند.
او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:
خدایا !اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید..
خداوند شانهّ او را نوازش کرد و پاسخ داد:
نام فرشته ات اهمیتی ندارد، می توانی او را ...
*** مـادر***
صدا کن
عزيزم انشاالله خدا نگهدارت باشه و هزار ساله بشي مامان جون
الان كه برات دارم مي نويسم به ياد 5 شهريور سال نود تو حدودا چهار ساعت و ده دقيقه است كه به دنياي زميني ها اومدي.
پس فرشته كوچولو زميني شدنت مباركككككككك
خدايا به خاطر بزرگترين محبتت كه اين فرزند سالم و ناز ازت تشكر مي كنم ممنون كه من رو لياقت مادر شدن دونستي .
پرشان جون حدود يك ماه هست كه دارم براي تولدت يك كارهايي مي كنم كه تولد يك سالگيت خوب برگزار بشه البته با کمک بابا حمید و خاله سیما و مامانی.
خدا رو شكر با وجود دوستاي خوبمون تولد خوبي سه روز زودتر يعني دو شهريور نود و يك برات گرفتيم چون مي خواستيم پنج شنبه باشه و روز تعطيل باشه .
من و بابا حمید برای تولدت تم هواپیمایی رو در نظر گرفتیم و دادیم طراحی کردند و همه وسایلت با هواپیما و عددیک تزئین شده بود به نظر من که خیلی خوشگل شده بود.
هديه من و بابا حميد يك صندلي ماشين براي شما بود كه راحت باشي تو ماشين كه خدا رو شكر باهاش راحتي و دوستش داري.هديه ماماني و بابايي هم به جز كالسكه اي كه تو سيسموني برات خريده بودند يكدوني كالسكه سبك و دم دستي بود خاله سميرا هم كه برات يك بلوز وشلوارك خوشگل فرستاده بود و خاله سيما هم برات يك جفت كفش خوشگل .
راستی پرشان جون بابا حمید روز تولدت من رو سورپریز کرد و بهم یک دستنبد خوشگل هدیه داد و گفت به خاطر اینکه پرشان رو دنیا اوردی خیلی حال کردم دستش درد نکنه .خدا رو شکر که انقدر پدر قدرشناسی داری تو هم قدر بابا حمید رو بدون.
پرشان تماما خاطرات و لحظات پارسال رو دارم مرور مي كنم و اشك تو چشمهام حلقه مي زنه پسر خوشگلم ممنون كه با مايي
يك سال شيرين پر از خاطره ، پر از عشق گذشت.
خدايا شكر گذارتم لحظه به لحظه
پرشانم رو به خودت مي سپارم مواظبش باش