پرشانپرشان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

پرشان

سرما خوردگي مشكوك

1391/1/26 8:34
نویسنده : مامان پریسا
186 بازدید
اشتراک گذاری

 

پسر شيرينم؛

ماشالله اين روزها خيلي نازتر شدي. درواقع انگار بزرگتر شدي مي توني بشيني كنارمون و با صداهايي كه از خودت در مياري انگار با ما حرف مي زني. عزيزم از وقتي تقريبا هفت ماهت تموم شد هر از گاهي به خصوص شبها توي خواب و بيدار ماما مي گي و من كلي كيف مي كنم......

 

بگذريم

 

خوشگلم بيستم فروردين يعني دقيقا شما هفت ماه و نيمه بودي كه تو خوشگلم تب شديدي كردي فرداش با بابا حميد برديمت دكتر دكتر تشخيص التهاب گلو رو داد و سرما خوردگي ولي شما سه روز تمام بدنت داغ بود و تب مي كردي از شانس بدمون بابا حميد هم رفت ماموريت من هم دو روز و نيم مرخصي گرفتم و پيش شما موندم . خلاصه يك شبش كه ديگه از همه بدتر بود و شما تا صبح بي قراري و گريه كردي فرداش تنت شروع كرد به بيرون ريختن من و مامان مشكوك به سرخجه شده بوديم كه با دكترت تماس گرفتيم و گفت اين ويروس روزئولا هست كه داروي خاصي هم نداره .

خلاصه منتظر شدم بابا حميد كه از ماموريت اومد دوباره شما رو برديم دكتر كه دكتر همون تشخيص روزئولا رو داد و گفت داروهات رو قطع كنم.

خدا رو شكر الان خيلي بهتري تقريبا دونه ها كمرنگ شدند پسر شيرينم ديشب كلي خاله سميرا و خاله سيما رو با صدات كه مي گفتيم بترسونشون و مي گفتي اوووووووووو حال كرديم.

راستي از كيبورد لپ تاپ هم خيلي خوشت مي ياد و دو دسته مي زني روش .

عزيزم دوباره دلم برات تنگ شد

دوستت دارم خيلي زياد

بوسسسسسسسسسس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

حميد
27 فروردین 91 13:39
پرشان عزيزم عشق بورز تا بزرگتر شوي
عشقي كه از اعماق وجودت بر ميايد
عشقي كه با كلمات از بين نرود
عشقي كه پابند مكان و زمان نباشد
پرشان عزيزم دلي دريايي برايت ارزومندم
كه بتواني ببخشي و فراموش كني بديهاي ديگران را هر چند كه بزرگ باشند
كه بتواني به خاطر داشته باشي محبت را هرچند اندك باشد
پرشان عزيزم .......


باباي مهربون مرسي كه انقدر قشنگ صحبت مي كني ولي بايد اينها رو تو عمل به من هم ياد بدي تا مثل شما فكر كنم و بينديشم.....وگرنه.....
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرشان می باشد