خاله سميرا
پسرم بالاخره انتظار به پايان رسيد .
خاله سميرا كه پانزدهم دي ماه نود آخرين ديدارمون باهاش بود بالاخره بعد از حدود سه سال هفتم شهريور ماه 93 ديداري دوباره تازه كرديم.
تو با اينكه چهار ماهت بود خاله رفته بود ولي چون هر روز با ماماني اينترنتي خاله رو ديده بودي اصلا غريبي نكردي. و رفتي تو بغلش.
خلاصه خدا رو شكر كردم كه باز هم فرصتي دست داد تا خواهر عزيزم رو ببينم.خاله و عمو هم كه حسابي شرمندمون كرده بود و خيلي چيزاي خوب و قشنگ باسه شما گل پسر و براي ما آورده بود.
انشاالله خاله جون و عمو هم در كنار هم مثل هميشه خوشبخت و زندگي شاد و موفقي رو براي هم در هر كجاي اين كره خاكي هستند رقم بزنند.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی