عزيزم بالاخره شير شب هم تموم شد
نفس مامان برنامم اين بود كه بعد از دوسالگي اين شير شب رو هم قطع كنيم و ديگه شما آقا شدي و بزرگ شدي و نگي مه ميخوام . متاسفانه يا شايد هم خيرتي بود دوباره بدن مامان كهير پاشيد درست موقعي كه شما بيست و سه ماه و دو روز داشتي و من مجبور شدم برم دكتر و يك سري دارويي رو به من داد كه براي سلامتي شما ضرر داشت خلاصه با كمك و همياري هميشگي بابا حميدت كه شبها براي تو قصه مي گه و تو رو حسابي سرگرم مي كنه الان پنج شبه كه شما ديگه شير مامان رو نمي خوري اميدوارم اين مرحله هم مثل بقيه مراحل زندگي به خوبي بگذره.
دوستت دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی